Arezooای هوای دیدنت سوز آه من
گوشه ابروی تو قبله گاه من
کشته این حسرتم کز چه رو ای گل
چهره پنهان می کنی از نگاه من
Asheghe Divanehای كه بر انداختی صحبت اهل وفا
مجلس صاحبدلان بی تو ندارد صفا
حال دل ریش ما پیش تو پوشیده نیست
واقف رازی ولی فارغی از حال ما
Be koja chenin shetabanدارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
همزاد نفسهامه
برای من سرآغاز ی به معنای سرانجامه
معنای سرانجامه
از این خواب زمستونی شیبه غنچه پامیشم
دلم گرمه که با خورشید ، دوباره همصدا میشم
دارم حس میکنم نورو که همزاد نفسهامه
همزاد نفسهامه
Delam Dar Asheghi Avareh Shodدلم در عاشقی آواره شد آواره تر بادا
تنم از بی دلی بیچاره شد بیچاره تر بادا
رخت تازه است و بهر بردن دل تازه تر خواهم
دلت خاره ست و بهر كشتن من خاره تر بادا
Dele Sheydaای وای من ای وای من
زد این دل شیدای من
آتش به سر تا پای من
خاکسترم کردی چه آوردی
Eshvehaye Penhaniساقیا بده جامی زان شراب روحانی
تا دمی برآسایم زین حجاب جسمانی
بهر امتحان ای دوست گر طلب كنی جان را
آن چنان برافشانم كز طلب خجل مانی
Gorooh Navazi, Yara To Bemanبا من بی کس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدا را تو بمان
من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی ام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
Nasime Ashenayeeشب تار جدایی هوای گریه دارم
به کجا امشب ای دل ازین غم سر گذارم
به گلستان وزیده نسیم آشنایی
دلم از غم گرفته بهار من کجایی
Nazaninگفتم: مگر ای نازنین قصد جان داری
بار غم از دوشم چرا بر نمی داری
گفتا: کجا عاشق دگر بیم جان دارد
کی شکوه ای از بار غم بر زبان آرد
Naze Negahساقیا جرعه ای می به جان ماکن
با شکر خنده ای کام ما روا کن
چهره تو یاد آرد از باغ ارغوان را
باده تو باز آردم راحت روان را
Poshto Panahمستم اگر من مست نگاهت
جز می عشقت باده نخواهم
ای همه جا لطف تو پشت و پناهم
در بگشا دلبرا خسته راهم
Sazo Avazوفادار تو بودم تا نفس بود
دریغا همنشینت خار و خس بود
دلم را باز گردان باز گردان
همین جان سوختن بس بود بس بود
Sazo Avaz, An Arezooye Gomshodehو آن آرزوی گمشده بی نام و نشان
در دورگاه دیده ی من جلوه می نمود
در وادی خیال مرا مست می دواند
و زخویش می ربود
Sazo Avaz, Bichare Manبیچاره من که از پس این جستجو هنوز
می نالد از من این دل شیدا که یار کو
کو آن که جاودانه مرا می دهد فریب
بنما کجاست او
Sazo Avaz, Dele Ma Harche Keshidدل ما هر چه کشید از تو کشید
هر چه از هر که شنید از تو شنید
گر سیاه است شب و روزِ دلم
باید از چشم تو از چشم تو دید
Sazo Avaz, Dele Manدل من جام لبریز از صفا بود از این دلها جدا بود
شکستندش به خود خواهی شکستند خطا بود آن محبتها خطا بود
خدا را بلبلان تنها مخوانید مرا هم یک نفس از خود بدانید
هزاران قصه ناگفته دارم غمم را بشنوید از خود مرانید
Sazo Avaz, Pt. 2به دریای غمت دل غوطه ور بید
مرا داغ فراقت بر جگر بید
دو چشمم قطره های اشک خونین
تو گویی لاله باغ نظر بید
Sazo Avaz, Pt. 3چون راز برون نایدم از پرده
كه هر چند گویند مرا گریه نگهدار ندارم
خون شد دل خسرو ز نگهداشتن راز
چون هیچ كسی محرم اسرار ندارم
Sazo Avaz, Rooye Shekoft Chon Gole Royaرویی شکفت چون گل رؤیا و دیده گفت
این است آن پری که ز من می نهفت رو
خوش یافتم که خوشتر ازین چهره ای نتافت
در خواب آرزو
Shabahangهنگام شب آمد دل در طلب آمد
جانم به لب آمد که غم تو به سر نشود
وای از شب هجران
من سر به گریبان
Shabanehشب که از ساز دلم ناله برخیزد
نغمه ها در جان من شعله میریزد
سر به دیوار غمت میگذارد دل
اختران را تا سحر میشمارد دل
Shabe Tanhaeeدل از من برد و روی از من نهان كرد
خدا را با كه این بازی توان كرد
شب تنهاییم در قصد جان بود
خیالش لطف های بی كران كرد
Tasnif Aman Amanای آمان از فراغت آمان
مردم از اشتیاقت آمان
از که گیرم سراغت آمان آمان آمان آمان
آی آمان چشم لیلی چوبر مجنون شد
Tasnif Atre Soosanهردم باد سحر از تو خبر به من آرد
عطر سوسن و گل زاد سفر به من آرد
در باغ خاطره بگشا
نظری بر منظره بنما
Tasnif Gole Bahariنازنینم چونان گل بهاری
صفای جان و دل من بنفشهزاری
چه کردهای با دل من خبر نداری
لحظه لحظه میدود دلم به سوی تو
Tasnif Gole Mahtabکجایی ای نازنین گل مهتاب من
بی خبر من و این چشم بی خواب من
بی تو در این شام غم سر به دامان برم
ای رخ تو شادی دل بی تاب من
Tasnif Jame Eshghمخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
مخمور جام عشقم ساقی بده شرابی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
پر کن قدح که بی می مجلس ندارد آبی
Tasnif Kabeye Mehrسوی تو باز است خدا دست نیازم
بوی تو دارد سوز و گدازم
شور تو دارد نای نوایم
سوز تو دارد ناله سازم
Tasnif Shoorafarinای آهوی وحشی کز من گریزانی
در دیده پیدایی در سینه پنهانی
شور آفرین چون می شیرین تر از جانی
باغ شکوفایی جانی و جانانی
Tasnif Shoore Zendegiسپیده می دهد خبر که باز می دمد سحر
بهار نوشخند من بگیر خرّمی ز سر
که باغ آرزوی ما ز نو جوانه می زند
دوباره شور زندگی به دل ترانه می زند
Tasnif Sobhe Sepidمرو ای گل مرو مشو از من جدا
شب غربت کجا مه تابان کجا
نشسته ام به رهت که سحرسر زد
چو رفتی سحر از شب من پر زد
Tasnif Zibatarinبه سر شد جوانی
دریغا از تو هر گز ندیدم مهربانی
گل من در فراغت تبه شد زندگانی
چه شبها که تنها به یادت گریه کردم چو ابر نو بهاری